هیچ وقت درک نمی کردم وقتی در روضه ‏ها از کربلا رفته‏ ها می‏گفتند. از سخت تر بودن کربلایی شدن نسبت به تجربه نکردن آن.

البته آن وقت‏ها فکر می‏کردم می‏فهمم، اما امسال.

می‏خواهم به آنهایی که کربلا نرفته ‏اند بگویم، به عقل ناقص من، وقتی در دل غوغا شود، وقتی دیگر توان ماندن در شهرت را نداشته باشی و دیدن تصاویر پیاده ‏روی اذیتت کند، آن وقت هست که راهی شده ‏ای


هر سال می‏گفتم ای کاش اربعین قسمتم شود، اما بی رودربایستی، هم و غمم نبود.

نمی‏دانم امسال دعای چه عزیزی شامل حالم شد، حال ماندن نداشتم،

دیگر نمیشد کربلا نرفت

اما شرایط از نرفتن می‏گفت، هیچ چیز آماده نبود، مخالفت‏ها، نداشتن همراه و ویزا و .

با خودم می‏گفتم این شرایط چه می‏گویند؟؟؟ پس تکلیف غوغایی که در دلم شده بود، چه میشد؟

رفتم.

روده درازی نکنم.

نمی‏توانم از کربلا برایتان بنویسم، کلمات کم می‏ آورند. از این جا به بعد متن را چند بار پاک کردم و دوباره نوشتم، فقط می‏گویم اگر خیلی وقت هست از زندگی لذت نبردی یا کم لذت بردی، اربعین سال بعد را از دست نده. 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها